بریم سراغ فیلم "بهشت چندان دور نیست" یا اسم اصلیش "اورشلیم چندان دور نیست"! یه فیلمیه محصول سال ۱۹۸۵، انگلیسی و کمدی-درام. کارگردانش لوییس گیلبرته، همون کارگردانِ "فقط دوبار زندگی میکنی" از سری فیلمای جیمز باند و "ریتا را آموزش میدهیم". بله، یه کارگردان کار درست که اینجا انگار یه کم راه رو اشتباه رفته.
داستان فیلم از این قراره که یه سری جوون انگلیسی و آمریکاییِ سادهدل پامیشن میرن اسرائیل، به یه کیبوتص به اسم کفار عذرا. کِیبوتص چیه؟ ببین، یه جور مزرعه اشتراکیه، باحال به نظر میرسه نه؟ اینا فکر میکنن رفتن بهشت، میخوان کار کنن و زندگی اشتراکی رو تجربه کنن. اما خب، "بهشت چندان دور نیست" دیگه، یعنی بهشت نیست!
وسط این ماجراها، یه دانشجوی پزشکی آمریکایی به اسم مایک، دل میبازه به یه دختر اسرائیلی خوشگل به اسم گیلا، که مسئول کار و بار این داوطلباست. حالا مایک گیر کرده بین عشق گیلا و برگشتن به زندگی قبلیش. یه مثلث عشقیِ فرهنگی-مذهبی طور هم قاطی ماجراست.
حالا برسیم به حواشی و نقدها. وای وای وای! منتقدها انگار با این فیلم اصلا حال نکردن. یه جورایی فیلم رو شستن و پهن کردن رو بند! "نیویورک تایمز" گفته "یه ایده خوب که با یه فیلمنامه کلیشهای و کارگردانی بد و بازیهای مصنوعی خراب شده". یعنی چی از این بدتر؟ یه منتقد دیگه از "فیلادلفیا" گفته "به طرز آزاردهندهای اسکیزوفرنیکه – وقتی بیمزهست خستهکنندهست، وقتی هم نیست، به طرز تکاندهندهای توهینآمیزه". یا خدا! "لسآنجلس تایمز" هم که دیگه تیر خلاص رو زده، گفته فیلم "خستهکننده و پر از کلیشه است، مثل یه مشت کاغذ پوسیده بیخاصیت".
"تایم اوت لندن" هم گفته فیلمنامه اصلی نمایشنامه "پل کمبر" خیلی قوی بوده، اما این نسخه سینمایی "آبنبات چوبیه که سیبش رو برداشتن". یعنی ظاهرش قشنگه (لوکیشنهای سرزمین مقدس و اینا) ولی توش خالیه. "تیوی گاید" هم گفته "دنیای کیبوتص اسرائیلی به یه مشت کلیشه سینمایی سادهلوحانه تقلیل داده شده... فرقی با یه مدرسه شبانهروزی یا اردوگاه نداره. تنها چیز اصیل اینجا، مناظر زیبای اسرائیلیه که بیشتر شبیه یه فیلم توریستیه تا پسزمینه داستان".
خلاصه که فیلم "بهشت چندان دور نیست" انگار اون بهشتی که اسمش رو یدک میکشه نبوده، حداقل برای منتقدها! شاید اگه خیلی هوس یه فیلم سبک و عاشقانه با مناظر قشنگ اسرائیلی داشتین، بتونین تحملش کنین، ولی انتظار شاهکار نداشته باشین. به قول معروف، نه چندان بهشت، نه چندان جهنم، یه چیزی وسط مایهها! 😉